وصف حال دل تنهای من ...

    برای من تو صمیمانه بال و پر بودی

  درون خواب و خیالم چه خوب تر بودی

  خیال پوچ من این بود عاشقم هستی

  به اعتقاد من اصلا تو بی خطر بودی

  سزای سادگی من برای من کافیست

  وتو برای فریبم چه با هنر بودی

  همین که دل به تو دادم غریزه ات گل کرد

  برای قصد کثیفت چه شعله ور بودی

  تمام زندگی ام رفت پای احساسم

  خودت که از دل وامانده باخبر بودی

  فقط برای هوس بود اینکه گاهی هم

  رفیق عالم تنهایی ام اگر بودی  

  درون کلبه ی قلبم نشستی اما من

  غروب بود و ندیدم که رهگذر بودی...!!!

                                            

 

نیا باران...

نیا باران...

زمین جای قشنگی نیست...

من از اهل زمینم خوب میدانم که گل در عقد باران است ولی پروانه را هم دوست میدارد...!!!!

نیا باران....

زمین جای قشنگی نیست...

من از جنس زمینم خوب میدانم که اینجا جمعه بازار است و دیدم عشق را در بسته های زرد کوچک نسیه میدادند

در اینجا قدر مردم را به جو اندازه میگیرند ...

در اینجا شعر حافظ را به فال کولیان در به در اندازه میگیرند...

نیا باران....

زمین جای قشنگی نیست...!!!